شبگرد تنها | ||
[ دوشنبه 90/4/27 ] [ 12:27 صبح ] [ حسین علی عسگریان ]
تا ابد بغضِ منِ تبزده کال است عزیز تا شما خانه تان سمت شمال ده ماست پنجره بین من و توست، مرا بوسه بزن ما دو ریلیم به امید به هم وصل شدن ماه من ! عکس تو در چشمه گل آلود شده دام گیسوی تو بی دانه شده ، می فهمی ؟! عشق این نیست که بر گردن من حلقه زده
[ سه شنبه 90/4/14 ] [ 7:1 عصر ] [ حسین علی عسگریان ]
شعر و متن عاشقانه بسیار زیبا برای اونا که عاشقن یا تا لیلی و مجنون شویم افسانه اش با من بیا با من به شهر عشق رو کن خانهاش با من نگو دیوانه کو زنجیر گیسو را زهم وا کن دل دیوانه ی دیوانه ی دیوانه اش با من بیا تا سر به روی شانه ی هم راز دل گوییم اگر مویت به رویت شد پریشان شانه اش با من نگو دیگر به من اندر دل اتش نمیسوزد تو گرمم کن به افسونت گرمی افسانه اش با من چه بشکن بشکنی دارد فلک بر حال سرمستان چو پیمان بشکنی بشکستن پیمانه اش با من در این دنیای وا نفسای بی فردا خدایا عاشقان را غم مده شکرانهاش با من
[ سه شنبه 90/4/14 ] [ 7:0 عصر ] [ حسین علی عسگریان ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |